به گزارش مشرق، وقتی سینما پاسخی به بیتابی لحظههای کودکی بود، وقتی خود را میان
قهرمانان عاصی و پرسوناژهای خندان و کاراکترهای آشنای فیلمها مییافتی،
دیگر صندلی رنگ و رو رفته سالنهای قدیمی سینما هم برایت، تخت آرزوها
میشد. یدالله صمدی از همان دوران نوستالژیک دهه 60 از «ایستگاه» «اتوبوس»ی
با «معجزه خنده» همراهمان بود و با «آپارتمان شماره 13» و «دو نفر و
نصفی» در صفحه خاطراتمان جای گرفت و حالا پس از سالها با فیلم نجیب «پدر
آن دیگری» بازگشتی به سینمای ایران داشته است. از این رو گفتوگو با
فیلمسازی شکل گرفت که اولین فیلم کمدی سینمای پس از انقلاب را ساخت.
پس از مدتها با فیلم «پدر آن دیگری» به سینما بازگشتهاید اما از جشنواره فیلم فجر تاکنون چندان برخورد شایستهای با این اثر نشده است!
من بعد از 7 سال فاصله برای ساخت فیلمی سینمایی و پس از کارگردانی سریال «شوق پرواز» سعی کردم اثری خالص و شریف برای خانوادههای ایرانی بسازم و در این مدت هم شرایطی پیش آمده که پس از پایان اکران با شما خواهم گفت؛ گفتههایی که بخشی از آن مربوط به فیلم «پدر آن دیگری» بوده و مهمتر از آن در رابطه با وضعیت اجرای قانون و انصاف در سینمای ایران است.
نظرات و انتقاداتتان معطوف به معضلات کلی سینمای ایران خواهد بود؟
صددرصد همینطور است. من به دنبال تبعیض به نفع خود نبوده و اشاره به کل سینمای ایران دارم. برای من وضعیت اکران بسیاری از فیلمهای دیگر هم مهم است و برای آنها آرزوی موفقیت میکنم. به نظرم اگر تدبیر مناسبی باشد و حقوق همه رعایت شود، معضلات ممکن رفع خواهد شد. باید با مدیریت صحیح از همه اصحاب سینما بهدرستی استفاده شود. وقتی بسیاری از سینماگران دریابند که تساوی حقوق در عرصه سینمای ایران حکمفرماست، همکاری خوبی برای پیشبرد برنامهها داشته و برای بهتر شدن وضعیت سینما کمک خواهند کرد اما اگر تبعیض برای دلسوزان سینما پیش بیاید، دلسردی و ناامیدی و رکود را در پی دارد.
متاسفانه امروز بسیاری از پیشبردهای کاری و فعالیتهای سینمایی از طریق ایجاد جوی حاشیهای شکل میگیرد. چرا در زمان آغاز به کار شما این جریانات خارج از متن کمتر بود؟
خودم را هم وارد این مصرع میکنم که «چون ندیدیم حقیقت ره افسانه زدیم». اصلا اینطور نیست که بتوان با حاشیه به جایی رسید. اگر بخواهم درباره خودم خدمتتان عرض کنم باید بگویم که با سختی، کار، تلاش و بدون حاشیه وارد سینما شدم و خیلی از همنسلان من هم اینگونه بودند. من 14 سال دستیار کارگردان بوده و سالها گمنام و بیحاشیه کار میکردم.
اگر بخواهیم مروری بر آن دوران داشته باشیم، غیر از همکاریتان با فیلمسازانی مانند نصرت کریمی، فیلمهای کوتاه هم میساختید؟
فیلمهای کوتاه 8 میلیمتری ساخته بودم اما بیشتر بهعنوان دستیار کارگردان فعالیت داشتم و دستیار افرادی مانند حبیبالله کاوش در فیلم «دادشاه» و حسن هدایت در فیلم «آتش در زمستان» و حسین زندباف در فیلم «دست شیطان» بودم و همه تلاش خود را در دوره دستیاری کرده و از دیدگاه دیگران هم بسیار موفق بودم.
چگونه به فیلم «مردی که زیاد میدانست» رسیدید؟
با وجودی که خیلیها مانند حسن هدایت و حسین زندباف میگفتند که چرا به ساخت فیلم اقدام نمیکنم، هنوز تصمیمی برای آن نداشتم چرا که فکر میکردم حالا که دستیار خوبی هستم شاید نتوانم کارگردان خوبی هم باشم. یک روز حسن هدایت به همراه جمال امید و بهرام ریپور 2 فیلمنامه برایم جهت ساخت فیلم آوردند که من «مردی که زیاد میدانست» را انتخاب کردم و بعد از بازنویسی فیلمنامه آن را ساختم.
برای ساخت فیلم نیاز به طی کردن مسیر خاصی از رابطهمندی بود؟
بیان این مطلب برای جوانان امروز میتواند مناسب باشد که وقتی برای فیلم «مردی که زیاد میدانست» در جشنواره فجر آن سال انتخاب شدم، 32 سالم بود و هیچ شناختی از آن نداشتم، تنها میدانستم جشنوارهای برگزار میکنند و به توصیه دوستان فیلم را فرستادیم. من حتی تا آن زمان مسؤولی به نام معاونت سینمایی را نمیشناختم.
پس نیازی نمیدیدید که سراغ مسؤولان بروید، در واقع آنقدر مشغول خود سینما بودید که مجالی برای حواشیاش پیدا نمیشد!
اصلا علاقهای به دانستن این مسائل حاشیهای نداشتم و شناخت مسؤولان مسالهام نبود. روزی با دوستان به سینما صحرا رفته بودیم تا فیلم «گذرگاه» آقای شهریار بحرانی را ببینیم و در حال خروج بودیم که جمال امید به شانهام زد و مرا با آقای فخرالدین انوار، معاونت سینمایی وقت آشنا کرد. بنا به ادب دست دادم و ایشان خسته نباشید گفتند و بعدا توسط جمال امید فهمیدم که ایشان چه سمتی دارند! جالب است که وقتی برای مراسم اختتامیه به همراه همسر و خواهرم رفته بودیم به سالن نمیدانستم کاندیدا شدهام چون در آن زمان از قبل اعلام نمیکردند. به خاطر اینکه در پایین سالن سینما جایی نبود به بالکن رفتیم و دیدم که دستیارم از پایین صدایم میزند. وقتی رفتم پایین دیدم اسم مرا بهعنوان بهترین کارگردان اعلام کردهاند و تعجب کردم. انگار خواب دیده بودم، چرا که اصلا خجالت میکشیدم بروم سینما و خودم را نشان دهم! آنقدر در آن موقعیت متعجب بودم که بعد از گرفتن لوح تقدیر و در زمان پایین آمدن از سن نزدیک بود با سر بخورم زمین، حتی عدهای خندیدند! ما اینگونه بودیم و اصلا ادعایی نداشتیم. میخواهم بگویم که این همه حاشیه و جار و جنجال لازم نیست.
به نظر میرسد نسل شما با توجه به کمبود امکانات و سختیهای بسیاری که با دستگاههای قدیمی صدا و دوربین و در کنار میز تدوین داشت، عاشقانهتر با سینما برخورد میکرد.
درست است که حالا زمانه عوض شده و تکنولوژی به کمک فیلمسازان آمده و فناوریهای دیجیتال رواج پیدا کرده است اما این دلیل بر وجود هرج و مرج نمیشود، پس تکلیف عشق و دوست داشتن در این زمانه چه خواهد شد؟ درست است که همراهی با فناوریهای زمانه خیلی خوب است اما نباید این ابزارها ما را احاطه کنند. در عصر مدرنیته هم میتوان نگاه و تفکر انسانی داشت و به راه نامناسبی نرفت. نباید تکنولوژی ما را تسخیر کند. در این دوره و با همه امکانات موجود هم باید متعهد بود و با عشق فعالیت داشت و کار خوب ارائه کرد. از این رو نیازی به حاشیهها نیست و باید به اصالت اثر فکر کرد.
خودتان تا چه حد سراغ تکنولوژی جدید برای ساخت فیلم میروید؟
حتما از تکنولوژی استفاده میکنم. من سریال «شوق پرواز» را هم به شکل دیجیتال ساختم و در«پدر آن دیگری» هم به جای نگاتیو از دیجیتال استفاده شد.
همچنان همان انگیزههای جوانی را برای ساخت فیلم «پدر آن دیگری» داشتید؟
انگیزه فیلمسازی صددرصد در من وجود دارد، اگرنه نمیتوانم کار کنم. در این سالهایی که فیلم نمیساختم، آثار ادبی مانند کتاب «پدر آن دیگری» خانم صنیعی را مطالعه میکردم و به دنبال سینما بودم. 9 سال پیش این رمان را خواندم و در همان زمان امتیازش را از نویسنده خریداری کردم اما شرایط ساخت آن پیش نیامد، یک بار هم با فارابی به نتیجه نرسیدیم، پس از آن هم مشغول ساخت سریال «شوق پرواز» برای تلویزیون بودم که 4 سال تولید آن طول کشید و شکر خدا موفقیتآمیز بود. در سال 1393 هم دوباره به قصد تولید فیلم «پدر آن دیگری» اقدام کرده و پروانه ساخت آن را گرفتم و با مشارکت فارابی فیلم را ساختم.
پرسشم از این زاویه بود که در ایران بسیاری از فیلمسازان قدیمی که افتخارات و طرفدارانی پیدا کردهاند، دیگر رغبتی برای آفرینش اثر هنری برجسته ندارند و کمتر جسارت برای تجربهگرایی مییابند. برخلاف فیلمسازانی چون گدار، ویم وندرس و اسکورسیزی که سراغ ساخت فیلمهای سهبعدی و فرمهای متفاوت روایی میروند.
نمیخواهم درباره دیگران قضاوت کنم اما من همیشه عاشق نوشتن و خواندن و سینما بودهام و از 15 سالگی در این حرفه تلاش کردهام و این عشق بهراحتی از جانم به در نمیشود. من از بچگی و در دوران مدرسه عاشق نمایش بودم و از روزنامهدیواری مدرسه تا نوشتن و خواندن انشا برای بچهها را با شوق انجام میدادم. وقتی معلم اسم مرا صدا میزد، سعی میکردم به بهترین شکل برای بچهها انشای خود را بخوانم و لحن مناسب به خواندنم بدهم، بچهها هم جذب میشدند و در آن هنگام کلاس برای شنیدن ساکت بود.
یکی از موارد قابل تحسین در فیلم «پدر آن دیگری» اقتباس سینمایی از کتاب نوشتهشده توسط خانم صنیعی بوده است. پیش از این هم علاقهمند به چنین تجربه ارزشمندی بودید؟
من قبلا تجربه برداشت از فیلمهای کلاسیک داشتهام، مثلا فیلم «ساوالان» را براساس «هفت سامورایی» کوروساوا و فیلم «دو نفر و نصفی» را با برداشتی از «سه مرد و یک سبد» ساختم اما تجربه اقتباس از ادبیات پیش از فیلم «پدر آن دیگری» را نداشتهام. البته به دنبال اقتباس سینمایی قبل از ساخت فیلم اول خود بودهام. آن زمان قرار بود براساس یکی از داستانهای ایرانی فیلمی بسازم که متاسفانه آن نویسنده رقم بسیار بالایی برای این کار تعیین کرد و شرایط سختی گذاشت.
معمولا هر کدام از 2 گروه نویسندگان ادبیات و سینما طرف مقابل را مسبب عدم همکاری میداند و شاید یکی از دلایل فاصله میان ادبیات و سینما، عدم درک متقابل از هر دو سو باشد که شما اشاره به موردی از عدم همکاری نویسنده داشتید!
بله! میتواند یکی از مشکلات به دلیل سختگیری نویسندهها باشد، البته من با نمونه دیگری مواجه نشدم و خوشبختانه خانم صنیعی، نویسنده کتاب «پدر آن دیگری» خیلی خوب برخورد کرد و از فیلم ساختهشده هم رضایت داشت و همه جا از آن تعریف کرد. ایشان اعتقاد بسیار زیبایی داشت و بعد از تماشای فیلم گفتند مهم آن است که داستان نوشتهشده تبدیل به تصویر شد. به نظرم باید اعتماد لازم میان نویسنده و فیلمساز ایجاد شود و کارگردانها با شجاعت سراغ اقتباس ادبی بروند.
با وجودی که سابقه درخشانی در ساخت فیلمهای کمدی دارید، سراغ داستانی ملودرام در بستر خانواده رفتید. دغدغه خاصی شما را برای ساخت فیلم «پدر آن دیگری» سوق داد؟
در حقیقت همین مساله پیشرفت تکنولوژیک را که مطرح کردید باعث ایجاد فاصلههایی میان اعضای خانواده شده است و من وقتی دیدم که چقدر برخی ارزشها در حال فراموشی است، سراغ ساخت فیلم «پدر آن دیگری» رفتم. ما در این فیلم بحث عدم تبعیض در خانواده را مطرح میکنیم و اینکه نباید والدین نسبت به فرزندان خود بیتفاوت باشند. متاسفانه برخی خانوادهها آنقدر دچار مشغله کاری شدهاند که انگار با هم بیگانهاند. مدرنیته و پیشرفت تکنولوژیک، استفاده از ماهواره و مسائل دیگر موجب این خطکشیها شده است.
ساخت فیلم «پدر آن دیگری» از این رو برجسته میشود که برخلاف دهههای 60 و 70 دیگر کمتر آثار شاخص و ماندگاری برای سینمای خانوادگی تولید میشود!
وقتی به حافظهام رجوع میکنم، یادم نمیآید فیلمی در سالهای اخیر درباره خانوادهها، اصالت آن و سنت ایرانی ساخته شده باشد. بیشتر در این سالها فیلمهایی عاشقانه یا بعضا در مورد خیانت در خانوادهها تولید شده است! و فیلم مطلوب خانوادگی نمیتوان سراغ گرفت، برای همین لازم دیدم فیلم «پدر آن دیگری» را بسازم. اگر چه در ابتدا هراس از این داشتم که شاید فیلم چندان موفق به جذب مخاطب نشود اما خوشبختانه در این مدت از اکران نشان داده هر روز استقبال مخاطبان برای تماشای فیلم بالاتر میرود و این اتفاق مبارکی است که خانوادهها علاقهمند به تماشای آثار شریف هستند و خیلی از تبلیغات فیلم «پدر آن دیگری» هم توسط خود مردم رخ میدهد.
داستان «پدر آن دیگری» ایده متفاوتی دارد که در روانشناسی با عنوان موتیسم شناخته میشود که ناشی از اختلال کودکانی است که با وجود توانایی گفتار در برخی موقعیتها و وضعیتهای تنشزا از مکالمه پرهیز میکنند. چقدر برای نگارش و اجرای اثر از مشاوران روانکاو استفاده شد؟
خانم صنیعی تحصیلکرده این رشته هستند و شناخت لازم را داشتند و همه موارد را در داستان خود گنجانده بودند. اما وقتی با بنیاد فارابی مشارکت کردیم آقای جعفریجلوه در آن زمان پیشنهاد استفاده از یک روانشناس برای فیلم را داد و آقای دکتر حاتمی در مرحله بازنویسی فیلمنامه و در مراحل دورخوانی حضور یافتند و مواردی را تذکر دادند که مورد پذیرش قرار گرفت.
پرده اول فیلمنامه را اختصاص به معرفی شخصیت رفتاری شهاب و چرایی لالگزینی وی دادهاید. به چه دلیل این پرده معرفی را طولانی در نظر گرفتید؟
در رمان «پدر آن دیگری» آنقدر اتفاقات متعددی وجود دارد که من به اندازه 4 صفحه فقط فهرست برداشتم و چنان بود که حتی میشد سریالی از آن ساخت. از این جهت برای گزینش اتفاقات کلی فکر کردم که کدام یک از آنها را برای فیلمنامهنویسی استفاده کنم و کدام میتواند سینماییتر باشد. در مجموع دلایلی را که میتوانست نشاندهنده صحبت نکردن پسر باشد در فیلم آوردهام و به نظرم کافی و درست بوده است.
فیلم «پدر آن دیگری» در سال 1375 روایت میشود. انتخاب خردهقصههایی همچون داستان دخترعموی شهاب با چه منطق روایی در فیلم جای گرفت؟
آن هم از داستانکهایی بود که لازم دیدم استفاده کنم. من به دنبال شرایط اجتماعی نبودم و از طریق داستانهای مختلف میخواستم سوء استفاده از بچه را نشان دهم. محور ما در این فیلم، پسر بچهای است که همه به هر نحوی او را مورد سوء استفاده قرار میدهند. مثلا دختر عمویش جهت خلاصی از مامور پلیس، شهاب را بچه خود اعلام میکند! و دیگران هم به نحوی شهاب را مورد بهرهبرداری و تمسخر قرار میدهند و هیچ کس جز مادربزرگش درکش نمیکند. من سعی کردم بدون پیچ و تابهای بیهوده، روابط خانوادگی را به شکلی مناسب نشان دهم که اگر مخاطب با دقت به آن توجه کند، حتما موارد خیلی خوبی از زندگی پیدا میکند.
فیلمنامه نگاشتهشده به شکلی وفادارانه با متن برخورد میکند. این مواجهه براساس ارزش داستان رعایت شد یا اینکه اصولا اقتباس را پایبندی کامل به متن اولیه قلمداد میکنید؟
هر دو مورد مدنظر بوده است. از طرفی داستان آنقدر جذابیت داشت که برایم سخت بود یکسری موارد را دور بریزم و جدا از قرارداد مکتوبی که با نویسنده داشتم به لحاظ اخلاقی هم سعی کردم به نویسنده رمان متعهد بمانم و به متن ارزشمندی که نوشته است احترام بگذارم. در همان زمان هم به خانم صنیعی گفتم تا جایی که میتوانم به اثر وفادار خواهم بود.
کتابهای پرینوش صنیعی جزو آثار پرمخاطب محسوب میشود. در زمان انتخاب داستان برای ساخت فیلم به این فکر میکردید که مخاطبپسند بودن داستان برای فیلم شما هم پیش بیاید؟
فکر میکردم که فیلم نجیب نباید زمین بماند و حتما مخاطبان خوبی خواهد داشت. خوشبختانه تا به حال هم چنین بوده و براساس آمار دریافتی روند استقبال مردم از این فیلم هر روز بیشتر میشود و من به دور از هرگونه تعصبی به همه خانوادهها پیشنهاد میکنم که فیلم «پدر آن دیگری» را ببینند.
علاقهمند به ساخت آثار کمدی نیستید؟
در این مدت فیلمنامههایی را خواندم و متاسفانه به دلیل ضعفهای موجود مورد پسندم واقع نشد. اگر پیشنهاد و سوژه مناسبی باشد، حتما کمدی هم خواهم ساخت.
یکی دیگر از اقدامات قابل توجهتان، دوبله فیلم به زبان ترکی و اختصاص سانس شبانه سینما استقلال به آن بود.
من سرسپرده ادبیات آذربایجان هستم، قبلا هم فیلم «ساوالان» و «دمرل» و «سارای» را دوبله آذری کرده بودم حتی به پیشنهاد من سریال «شوق پرواز» به زبان ترکی دوبله و از شبکههای برونمرزی پخش شد. ایکاش برای فیلم «پدر آن دیگری» چندین سالن سینما داشتیم تا تعداد سانسهایی را که دوبله ترکی است زیاد میکردیم.
منبع: وطن امروز
پس از مدتها با فیلم «پدر آن دیگری» به سینما بازگشتهاید اما از جشنواره فیلم فجر تاکنون چندان برخورد شایستهای با این اثر نشده است!
من بعد از 7 سال فاصله برای ساخت فیلمی سینمایی و پس از کارگردانی سریال «شوق پرواز» سعی کردم اثری خالص و شریف برای خانوادههای ایرانی بسازم و در این مدت هم شرایطی پیش آمده که پس از پایان اکران با شما خواهم گفت؛ گفتههایی که بخشی از آن مربوط به فیلم «پدر آن دیگری» بوده و مهمتر از آن در رابطه با وضعیت اجرای قانون و انصاف در سینمای ایران است.
نظرات و انتقاداتتان معطوف به معضلات کلی سینمای ایران خواهد بود؟
صددرصد همینطور است. من به دنبال تبعیض به نفع خود نبوده و اشاره به کل سینمای ایران دارم. برای من وضعیت اکران بسیاری از فیلمهای دیگر هم مهم است و برای آنها آرزوی موفقیت میکنم. به نظرم اگر تدبیر مناسبی باشد و حقوق همه رعایت شود، معضلات ممکن رفع خواهد شد. باید با مدیریت صحیح از همه اصحاب سینما بهدرستی استفاده شود. وقتی بسیاری از سینماگران دریابند که تساوی حقوق در عرصه سینمای ایران حکمفرماست، همکاری خوبی برای پیشبرد برنامهها داشته و برای بهتر شدن وضعیت سینما کمک خواهند کرد اما اگر تبعیض برای دلسوزان سینما پیش بیاید، دلسردی و ناامیدی و رکود را در پی دارد.
متاسفانه امروز بسیاری از پیشبردهای کاری و فعالیتهای سینمایی از طریق ایجاد جوی حاشیهای شکل میگیرد. چرا در زمان آغاز به کار شما این جریانات خارج از متن کمتر بود؟
خودم را هم وارد این مصرع میکنم که «چون ندیدیم حقیقت ره افسانه زدیم». اصلا اینطور نیست که بتوان با حاشیه به جایی رسید. اگر بخواهم درباره خودم خدمتتان عرض کنم باید بگویم که با سختی، کار، تلاش و بدون حاشیه وارد سینما شدم و خیلی از همنسلان من هم اینگونه بودند. من 14 سال دستیار کارگردان بوده و سالها گمنام و بیحاشیه کار میکردم.
اگر بخواهیم مروری بر آن دوران داشته باشیم، غیر از همکاریتان با فیلمسازانی مانند نصرت کریمی، فیلمهای کوتاه هم میساختید؟
فیلمهای کوتاه 8 میلیمتری ساخته بودم اما بیشتر بهعنوان دستیار کارگردان فعالیت داشتم و دستیار افرادی مانند حبیبالله کاوش در فیلم «دادشاه» و حسن هدایت در فیلم «آتش در زمستان» و حسین زندباف در فیلم «دست شیطان» بودم و همه تلاش خود را در دوره دستیاری کرده و از دیدگاه دیگران هم بسیار موفق بودم.
چگونه به فیلم «مردی که زیاد میدانست» رسیدید؟
با وجودی که خیلیها مانند حسن هدایت و حسین زندباف میگفتند که چرا به ساخت فیلم اقدام نمیکنم، هنوز تصمیمی برای آن نداشتم چرا که فکر میکردم حالا که دستیار خوبی هستم شاید نتوانم کارگردان خوبی هم باشم. یک روز حسن هدایت به همراه جمال امید و بهرام ریپور 2 فیلمنامه برایم جهت ساخت فیلم آوردند که من «مردی که زیاد میدانست» را انتخاب کردم و بعد از بازنویسی فیلمنامه آن را ساختم.
بیان این مطلب برای جوانان امروز میتواند مناسب باشد که وقتی برای فیلم «مردی که زیاد میدانست» در جشنواره فجر آن سال انتخاب شدم، 32 سالم بود و هیچ شناختی از آن نداشتم، تنها میدانستم جشنوارهای برگزار میکنند و به توصیه دوستان فیلم را فرستادیم. من حتی تا آن زمان مسؤولی به نام معاونت سینمایی را نمیشناختم.
پس نیازی نمیدیدید که سراغ مسؤولان بروید، در واقع آنقدر مشغول خود سینما بودید که مجالی برای حواشیاش پیدا نمیشد!
اصلا علاقهای به دانستن این مسائل حاشیهای نداشتم و شناخت مسؤولان مسالهام نبود. روزی با دوستان به سینما صحرا رفته بودیم تا فیلم «گذرگاه» آقای شهریار بحرانی را ببینیم و در حال خروج بودیم که جمال امید به شانهام زد و مرا با آقای فخرالدین انوار، معاونت سینمایی وقت آشنا کرد. بنا به ادب دست دادم و ایشان خسته نباشید گفتند و بعدا توسط جمال امید فهمیدم که ایشان چه سمتی دارند! جالب است که وقتی برای مراسم اختتامیه به همراه همسر و خواهرم رفته بودیم به سالن نمیدانستم کاندیدا شدهام چون در آن زمان از قبل اعلام نمیکردند. به خاطر اینکه در پایین سالن سینما جایی نبود به بالکن رفتیم و دیدم که دستیارم از پایین صدایم میزند. وقتی رفتم پایین دیدم اسم مرا بهعنوان بهترین کارگردان اعلام کردهاند و تعجب کردم. انگار خواب دیده بودم، چرا که اصلا خجالت میکشیدم بروم سینما و خودم را نشان دهم! آنقدر در آن موقعیت متعجب بودم که بعد از گرفتن لوح تقدیر و در زمان پایین آمدن از سن نزدیک بود با سر بخورم زمین، حتی عدهای خندیدند! ما اینگونه بودیم و اصلا ادعایی نداشتیم. میخواهم بگویم که این همه حاشیه و جار و جنجال لازم نیست.
به نظر میرسد نسل شما با توجه به کمبود امکانات و سختیهای بسیاری که با دستگاههای قدیمی صدا و دوربین و در کنار میز تدوین داشت، عاشقانهتر با سینما برخورد میکرد.
درست است که حالا زمانه عوض شده و تکنولوژی به کمک فیلمسازان آمده و فناوریهای دیجیتال رواج پیدا کرده است اما این دلیل بر وجود هرج و مرج نمیشود، پس تکلیف عشق و دوست داشتن در این زمانه چه خواهد شد؟ درست است که همراهی با فناوریهای زمانه خیلی خوب است اما نباید این ابزارها ما را احاطه کنند. در عصر مدرنیته هم میتوان نگاه و تفکر انسانی داشت و به راه نامناسبی نرفت. نباید تکنولوژی ما را تسخیر کند. در این دوره و با همه امکانات موجود هم باید متعهد بود و با عشق فعالیت داشت و کار خوب ارائه کرد. از این رو نیازی به حاشیهها نیست و باید به اصالت اثر فکر کرد.
خودتان تا چه حد سراغ تکنولوژی جدید برای ساخت فیلم میروید؟
حتما از تکنولوژی استفاده میکنم. من سریال «شوق پرواز» را هم به شکل دیجیتال ساختم و در«پدر آن دیگری» هم به جای نگاتیو از دیجیتال استفاده شد.
همچنان همان انگیزههای جوانی را برای ساخت فیلم «پدر آن دیگری» داشتید؟
انگیزه فیلمسازی صددرصد در من وجود دارد، اگرنه نمیتوانم کار کنم. در این سالهایی که فیلم نمیساختم، آثار ادبی مانند کتاب «پدر آن دیگری» خانم صنیعی را مطالعه میکردم و به دنبال سینما بودم. 9 سال پیش این رمان را خواندم و در همان زمان امتیازش را از نویسنده خریداری کردم اما شرایط ساخت آن پیش نیامد، یک بار هم با فارابی به نتیجه نرسیدیم، پس از آن هم مشغول ساخت سریال «شوق پرواز» برای تلویزیون بودم که 4 سال تولید آن طول کشید و شکر خدا موفقیتآمیز بود. در سال 1393 هم دوباره به قصد تولید فیلم «پدر آن دیگری» اقدام کرده و پروانه ساخت آن را گرفتم و با مشارکت فارابی فیلم را ساختم.
پرسشم از این زاویه بود که در ایران بسیاری از فیلمسازان قدیمی که افتخارات و طرفدارانی پیدا کردهاند، دیگر رغبتی برای آفرینش اثر هنری برجسته ندارند و کمتر جسارت برای تجربهگرایی مییابند. برخلاف فیلمسازانی چون گدار، ویم وندرس و اسکورسیزی که سراغ ساخت فیلمهای سهبعدی و فرمهای متفاوت روایی میروند.
نمیخواهم درباره دیگران قضاوت کنم اما من همیشه عاشق نوشتن و خواندن و سینما بودهام و از 15 سالگی در این حرفه تلاش کردهام و این عشق بهراحتی از جانم به در نمیشود. من از بچگی و در دوران مدرسه عاشق نمایش بودم و از روزنامهدیواری مدرسه تا نوشتن و خواندن انشا برای بچهها را با شوق انجام میدادم. وقتی معلم اسم مرا صدا میزد، سعی میکردم به بهترین شکل برای بچهها انشای خود را بخوانم و لحن مناسب به خواندنم بدهم، بچهها هم جذب میشدند و در آن هنگام کلاس برای شنیدن ساکت بود.
یکی از موارد قابل تحسین در فیلم «پدر آن دیگری» اقتباس سینمایی از کتاب نوشتهشده توسط خانم صنیعی بوده است. پیش از این هم علاقهمند به چنین تجربه ارزشمندی بودید؟
من قبلا تجربه برداشت از فیلمهای کلاسیک داشتهام، مثلا فیلم «ساوالان» را براساس «هفت سامورایی» کوروساوا و فیلم «دو نفر و نصفی» را با برداشتی از «سه مرد و یک سبد» ساختم اما تجربه اقتباس از ادبیات پیش از فیلم «پدر آن دیگری» را نداشتهام. البته به دنبال اقتباس سینمایی قبل از ساخت فیلم اول خود بودهام. آن زمان قرار بود براساس یکی از داستانهای ایرانی فیلمی بسازم که متاسفانه آن نویسنده رقم بسیار بالایی برای این کار تعیین کرد و شرایط سختی گذاشت.
معمولا هر کدام از 2 گروه نویسندگان ادبیات و سینما طرف مقابل را مسبب عدم همکاری میداند و شاید یکی از دلایل فاصله میان ادبیات و سینما، عدم درک متقابل از هر دو سو باشد که شما اشاره به موردی از عدم همکاری نویسنده داشتید!
بله! میتواند یکی از مشکلات به دلیل سختگیری نویسندهها باشد، البته من با نمونه دیگری مواجه نشدم و خوشبختانه خانم صنیعی، نویسنده کتاب «پدر آن دیگری» خیلی خوب برخورد کرد و از فیلم ساختهشده هم رضایت داشت و همه جا از آن تعریف کرد. ایشان اعتقاد بسیار زیبایی داشت و بعد از تماشای فیلم گفتند مهم آن است که داستان نوشتهشده تبدیل به تصویر شد. به نظرم باید اعتماد لازم میان نویسنده و فیلمساز ایجاد شود و کارگردانها با شجاعت سراغ اقتباس ادبی بروند.
با وجودی که سابقه درخشانی در ساخت فیلمهای کمدی دارید، سراغ داستانی ملودرام در بستر خانواده رفتید. دغدغه خاصی شما را برای ساخت فیلم «پدر آن دیگری» سوق داد؟
در حقیقت همین مساله پیشرفت تکنولوژیک را که مطرح کردید باعث ایجاد فاصلههایی میان اعضای خانواده شده است و من وقتی دیدم که چقدر برخی ارزشها در حال فراموشی است، سراغ ساخت فیلم «پدر آن دیگری» رفتم. ما در این فیلم بحث عدم تبعیض در خانواده را مطرح میکنیم و اینکه نباید والدین نسبت به فرزندان خود بیتفاوت باشند. متاسفانه برخی خانوادهها آنقدر دچار مشغله کاری شدهاند که انگار با هم بیگانهاند. مدرنیته و پیشرفت تکنولوژیک، استفاده از ماهواره و مسائل دیگر موجب این خطکشیها شده است.
ساخت فیلم «پدر آن دیگری» از این رو برجسته میشود که برخلاف دهههای 60 و 70 دیگر کمتر آثار شاخص و ماندگاری برای سینمای خانوادگی تولید میشود!
وقتی به حافظهام رجوع میکنم، یادم نمیآید فیلمی در سالهای اخیر درباره خانوادهها، اصالت آن و سنت ایرانی ساخته شده باشد. بیشتر در این سالها فیلمهایی عاشقانه یا بعضا در مورد خیانت در خانوادهها تولید شده است! و فیلم مطلوب خانوادگی نمیتوان سراغ گرفت، برای همین لازم دیدم فیلم «پدر آن دیگری» را بسازم. اگر چه در ابتدا هراس از این داشتم که شاید فیلم چندان موفق به جذب مخاطب نشود اما خوشبختانه در این مدت از اکران نشان داده هر روز استقبال مخاطبان برای تماشای فیلم بالاتر میرود و این اتفاق مبارکی است که خانوادهها علاقهمند به تماشای آثار شریف هستند و خیلی از تبلیغات فیلم «پدر آن دیگری» هم توسط خود مردم رخ میدهد.
داستان «پدر آن دیگری» ایده متفاوتی دارد که در روانشناسی با عنوان موتیسم شناخته میشود که ناشی از اختلال کودکانی است که با وجود توانایی گفتار در برخی موقعیتها و وضعیتهای تنشزا از مکالمه پرهیز میکنند. چقدر برای نگارش و اجرای اثر از مشاوران روانکاو استفاده شد؟
خانم صنیعی تحصیلکرده این رشته هستند و شناخت لازم را داشتند و همه موارد را در داستان خود گنجانده بودند. اما وقتی با بنیاد فارابی مشارکت کردیم آقای جعفریجلوه در آن زمان پیشنهاد استفاده از یک روانشناس برای فیلم را داد و آقای دکتر حاتمی در مرحله بازنویسی فیلمنامه و در مراحل دورخوانی حضور یافتند و مواردی را تذکر دادند که مورد پذیرش قرار گرفت.
پرده اول فیلمنامه را اختصاص به معرفی شخصیت رفتاری شهاب و چرایی لالگزینی وی دادهاید. به چه دلیل این پرده معرفی را طولانی در نظر گرفتید؟
در رمان «پدر آن دیگری» آنقدر اتفاقات متعددی وجود دارد که من به اندازه 4 صفحه فقط فهرست برداشتم و چنان بود که حتی میشد سریالی از آن ساخت. از این جهت برای گزینش اتفاقات کلی فکر کردم که کدام یک از آنها را برای فیلمنامهنویسی استفاده کنم و کدام میتواند سینماییتر باشد. در مجموع دلایلی را که میتوانست نشاندهنده صحبت نکردن پسر باشد در فیلم آوردهام و به نظرم کافی و درست بوده است.
فیلم «پدر آن دیگری» در سال 1375 روایت میشود. انتخاب خردهقصههایی همچون داستان دخترعموی شهاب با چه منطق روایی در فیلم جای گرفت؟
آن هم از داستانکهایی بود که لازم دیدم استفاده کنم. من به دنبال شرایط اجتماعی نبودم و از طریق داستانهای مختلف میخواستم سوء استفاده از بچه را نشان دهم. محور ما در این فیلم، پسر بچهای است که همه به هر نحوی او را مورد سوء استفاده قرار میدهند. مثلا دختر عمویش جهت خلاصی از مامور پلیس، شهاب را بچه خود اعلام میکند! و دیگران هم به نحوی شهاب را مورد بهرهبرداری و تمسخر قرار میدهند و هیچ کس جز مادربزرگش درکش نمیکند. من سعی کردم بدون پیچ و تابهای بیهوده، روابط خانوادگی را به شکلی مناسب نشان دهم که اگر مخاطب با دقت به آن توجه کند، حتما موارد خیلی خوبی از زندگی پیدا میکند.
فیلمنامه نگاشتهشده به شکلی وفادارانه با متن برخورد میکند. این مواجهه براساس ارزش داستان رعایت شد یا اینکه اصولا اقتباس را پایبندی کامل به متن اولیه قلمداد میکنید؟
هر دو مورد مدنظر بوده است. از طرفی داستان آنقدر جذابیت داشت که برایم سخت بود یکسری موارد را دور بریزم و جدا از قرارداد مکتوبی که با نویسنده داشتم به لحاظ اخلاقی هم سعی کردم به نویسنده رمان متعهد بمانم و به متن ارزشمندی که نوشته است احترام بگذارم. در همان زمان هم به خانم صنیعی گفتم تا جایی که میتوانم به اثر وفادار خواهم بود.
کتابهای پرینوش صنیعی جزو آثار پرمخاطب محسوب میشود. در زمان انتخاب داستان برای ساخت فیلم به این فکر میکردید که مخاطبپسند بودن داستان برای فیلم شما هم پیش بیاید؟
فکر میکردم که فیلم نجیب نباید زمین بماند و حتما مخاطبان خوبی خواهد داشت. خوشبختانه تا به حال هم چنین بوده و براساس آمار دریافتی روند استقبال مردم از این فیلم هر روز بیشتر میشود و من به دور از هرگونه تعصبی به همه خانوادهها پیشنهاد میکنم که فیلم «پدر آن دیگری» را ببینند.
علاقهمند به ساخت آثار کمدی نیستید؟
در این مدت فیلمنامههایی را خواندم و متاسفانه به دلیل ضعفهای موجود مورد پسندم واقع نشد. اگر پیشنهاد و سوژه مناسبی باشد، حتما کمدی هم خواهم ساخت.
یکی دیگر از اقدامات قابل توجهتان، دوبله فیلم به زبان ترکی و اختصاص سانس شبانه سینما استقلال به آن بود.
من سرسپرده ادبیات آذربایجان هستم، قبلا هم فیلم «ساوالان» و «دمرل» و «سارای» را دوبله آذری کرده بودم حتی به پیشنهاد من سریال «شوق پرواز» به زبان ترکی دوبله و از شبکههای برونمرزی پخش شد. ایکاش برای فیلم «پدر آن دیگری» چندین سالن سینما داشتیم تا تعداد سانسهایی را که دوبله ترکی است زیاد میکردیم.
منبع: وطن امروز